س. بابا چی میگه هی معلم را برپدر شرف باشد به جان خودم تو مملکت ما هیچکس مفت خورتر از معلما نیست هیچ کدومشون کارشو به درستی انجام نمیده اگر مثل بچه آدم کارشونو انجام میدادن الان الان وضع مملکت ما این نبود همشون یه گله مفت خورند حالا هی بگید معلم را بر پدر شرف باشد!

پاسخ:من ، معـــــــــلم هستم زندگی پشت نگاهم جاريست سرزمين كلمات تحت فرمان منست قصر پنهان منست. قاصدك های لبانم هرروز سبزه ی نام خدا را به جهان می بخشد. من معلم هستم گر چه بر گونه ی من سرخی سيلی صد درد درخشش دارد آخرين دغدغه هايم اينست : نكند حرف مرا هيچ كس امروز نفهميد اصلا نکند حرفی ماند ؟ نكند مجهولی روی رخساره ی تن سوخته ی تخته سياه جا مانده ست ؟ من معلم هستم هر شب از آينه ها می پرسم : به كدامين شيوه ؟ وسعت ياد خدا را بكشانم به كلاس ؟ بچه ها را ببرم تا لب درياچه ی عشق ؟ غرق دريای تفكر بكنم ؟ با تبسم يا اخم ؟ با یکی بود و نبود ؟ زیر یک طاق کبود ؟ يا كلاغی كه به خانه نرسيد قصه گویی بكنم ؟ تك به تك يا با جمع ؟ بدوم يا آرام ؟ من معلم هستم نيمكت ها نفس گرم قدمهای مرا می فهمند بالهای قلم و تخته سياه رمز پرواز مرا می دانند سيب ها دست مرا می خوانند من معلم هستم درد فهميدن و فهماندن و مفهوم شدن همگی مال منست ، من معــــــــــــــلم هستم ...

س. بابا چی میگه هی معلم را برپدر شرف باشد به جان خودم تو مملکت ما هیچکس مفت خورتر از معلما نیست هیچ کدومشون کارشو به درستی انجام نمیده اگر مثل بچه آدم کارشونو انجام میدادن الان الان وضع مملکت ما این نبود همشون یه گله مفت خورند حالا هی بگید معلم را بر پدر شرف باشد!

پاسخ:من ، معـــــــــلم هستم زندگی پشت نگاهم جاريست سرزمين كلمات تحت فرمان منست قصر پنهان منست. قاصدك های لبانم هرروز سبزه ی نام خدا را به جهان می بخشد. من معلم هستم گر چه بر گونه ی من سرخی سيلی صد درد درخشش دارد آخرين دغدغه هايم اينست : نكند حرف مرا هيچ كس امروز نفهميد اصلا نکند حرفی ماند ؟ نكند مجهولی روی رخساره ی تن سوخته ی تخته سياه جا مانده ست ؟ من معلم هستم هر شب از آينه ها می پرسم : به كدامين شيوه ؟ وسعت ياد خدا را بكشانم به كلاس ؟ بچه ها را ببرم تا لب درياچه ی عشق ؟ غرق دريای تفكر بكنم ؟ با تبسم يا اخم ؟ با یکی بود و نبود ؟ زیر یک طاق کبود ؟ يا كلاغی كه به خانه نرسيد قصه گویی بكنم ؟ تك به تك يا با جمع ؟ بدوم يا آرام ؟ من معلم هستم نيمكت ها نفس گرم قدمهای مرا می فهمند بالهای قلم و تخته سياه رمز پرواز مرا می دانند سيب ها دست مرا می خوانند من معلم هستم درد فهميدن و فهماندن و مفهوم شدن همگی مال منست ، من معــــــــــــــلم هستم ...

س. بابا چی میگه هی معلم را برپدر شرف باشد به جان خودم تو مملکت ما هیچکس مفت خورتر از معلما نیست هیچ کدومشون کارشو به درستی انجام نمیده اگر مثل بچه آدم کارشونو انجام میدادن الان الان وضع مملکت ما این نبود همشون یه گله مفت خورند حالا هی بگید معلم را بر پدر شرف باشد!

پاسخ:من ، معـــــــــلم هستم زندگی پشت نگاهم جاريست سرزمين كلمات تحت فرمان منست قصر پنهان منست. قاصدك های لبانم هرروز سبزه ی نام خدا را به جهان می بخشد. من معلم هستم گر چه بر گونه ی من سرخی سيلی صد درد درخشش دارد آخرين دغدغه هايم اينست : نكند حرف مرا هيچ كس امروز نفهميد اصلا نکند حرفی ماند ؟ نكند مجهولی روی رخساره ی تن سوخته ی تخته سياه جا مانده ست ؟ من معلم هستم هر شب از آينه ها می پرسم : به كدامين شيوه ؟ وسعت ياد خدا را بكشانم به كلاس ؟ بچه ها را ببرم تا لب درياچه ی عشق ؟ غرق دريای تفكر بكنم ؟ با تبسم يا اخم ؟ با یکی بود و نبود ؟ زیر یک طاق کبود ؟ يا كلاغی كه به خانه نرسيد قصه گویی بكنم ؟ تك به تك يا با جمع ؟ بدوم يا آرام ؟ من معلم هستم نيمكت ها نفس گرم قدمهای مرا می فهمند بالهای قلم و تخته سياه رمز پرواز مرا می دانند سيب ها دست مرا می خوانند من معلم هستم درد فهميدن و فهماندن و مفهوم شدن همگی مال منست ، من معــــــــــــــلم هستم ...